نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 

 
 

 

دلم تنگه……..
                     دلم گرفته …………
                                      دلم گریه می خواد ……….      

آری دلم گرفته٬ از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان !

دلم گرفته از این همه کینه …. این همه دروغ !

از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته …….

دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است !

دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم !

دلم برای دلتنگی های شیرین و انتظارهای کشنده تنگ است…!

نمی دانم کدامین نامهربان ٬ خواب را از دیدگانم دزدید که

اینگونه در حسرت و دلتنگ خواب شیرینم سرگردانم ؟!

دلم گرفته ! دلم تنگ است ! روزگار چشمانم طوفانی است و در انتظار باران های سیل آساست…..

    آره !

    این روزا دلم بدجوری گرفته … چشمام منتظر یک بهونه است

                                   که هی بخواد بباره….



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (14)
 
 
 

 

 

خیلی سخته خیلی سخته از عشق یه نفر بسوزی اما نتونی بهش بگی خیلی سخته یه مدت با یکی باشی به خیال اینکه دوست داره اما بعد بفهمی اینا همش ساخته ذهن خودت بوده و اصلا از اول عشقی وجود نداشته اون موقع است که می شکنی نمی دونی چی کار کنی از یه طرف دلت پیش اونه از یه طرف می دونی که دوست نداره مجبوری به اون فکر نکنی چی کار می کنی اون موقع است که یاد این شعر می افتی:
اونی که یه وقتی تنها کسم بود
تنها پناه دل بی کسم بود
 تنهام گذاشت رفت
 رفت از کنارم
از درد دوریش من بی قرارم
خیال می کردم پیشم می مونه
 ترانه ی عشق واسم می خونه
 خیال می کردم یه هم زبونه
 نمی دونستم نامهربونه
 با اینکه رفته اما هنوزم
از داغ عشقش دارم می سوزم
فکر وخیالش همش باهامه
 هر جا که می رم جلو چشامه
دلم می خواد تا دووم بیارم
 رو درد دوریش مرهم بزارم
 اما نمی شه راهی ندارم
 نمی تونم من طاقت بیارم


 



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (5)
 
 
 
دزدی بلد نبودم

 

 حتی با کلیدی که در دستم بود فقط دربهای پشت سرم را قفل کردم

تمام من را تو از من دزدیدی

 گناه من این بود که فقط دوستت داشتم




 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (1)
 
 
 
 
چه بی ریا آمدم به قلب عاشق تو

 

باورم شد حرفای بظاهر صادق تو

چه پُر غرور میروی از این دلِ شکسته

انگار عهدی نبستی با این عاشق خسته

جنگل چشمات هواش چه سرده     هر نگاه تو حدیث درده 

رفتنت دیگه شده مسلم             اما دل هنوز باور نکرده

نکنه رنجیدی از من بگو تقصیرم چیه؟

یا که دل به دیگری دادی بگو اون کیه؟

نکنه که از حقیقت تو میخوای فرار کنی

بری و یک بار دیگه منو بیقرار کنی

به اون شقایقی که مست عشقه

از تو جدا شدن شکست عشقه

من با وفا بودم بامن جفا کردی

تنها خدا داند با دل چه ها کردی

شرمنده ام از دل از عشق بی حاصل

جنگل چشمات هواش چه سرده     هر نگاه تو حدیث درده 

رفتنت دیگه شده مسلم             اما دل هنوز باور نکرده



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (0)
 
 
 
 

 

لب دریای خیال ،


آرزوهای محال من تو را می بینم


آه...محوی در مه !


به چه می اندیشی؟


به سکوتی مبهم یا بدین فاصله ها؟


من و تو فاصله را می شکنیم

 

من و تو عاشق بودن هستیم


من و تو می خوانیم


نه به چنگ نه به تار نه به آوای بهار


که به درد که به رنج که به هر آنچه کشیدیم از این دوری یار


به چه می اندیشم؟


به سکوت یا صدای گیتار؟


نه سکوت نه نت آن گیتار


که به عشق که به ماندن رفتن و محو شدن در خروش امواج ،


گم شدن ،


پاک شدن


 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (0)
 
 
 

 

 

بی تو این روزهای روشن واسه من" تاریکٌ تاریک

 

وقتی بی تو تکٌٌ تنهام" زندگیم معنا نداره

 

از همون" روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم

 

فکر میکردم میرسی" یه روز تو بی کسیم به دادم

 

گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله

 

دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله

 

لحظه های آخر تو" تو قلب من می مونه

 

هیچ کی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه

 

رفتی یو چشم خیسم" یادگاری از تو مونده

 

بی وفایی یات هنوزم تو رو از دلم نرونده

 

چشم راه تو می مونم" تا که برگردی دوباره

 

میترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره

 

گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله

 

دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله

 

رفتی یو اما خاطراتت تو قلب من میمونه

 

هیچ کس مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه

 

تا وقتی که زنده هستم چشم به راه تو می مونم

 

تو دیگه رفتی که رفتی نمی یای پیشم میدونم

 

اما هر کجا هستی منو تو دلت نگه دار

 

با چشای خیسٌ گریون من میگم خدا نگهدار

 

 

 



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (0)
 
 
 


 

به چه ميخندي تو؟  به مفهوم غم انگيز جدايي؟ به چه چيز؟ به شكست دل من يا به پيروزي خويش؟ به چه ميخندي تو؟  به نگاهم كه چه مستانه توراباور كرد؟ يا به افسونگري چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد؟ به چه ميخندي تو؟  به دل ساده من ميخندي كه دگرتابه ابدنيز به فكر خود نيست؟خنده دار است بخند



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (1)
 
 
 


خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشدخيانت تنها اين نيست كه دستت در تاريكي در دست ديگري بگذاري خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (0)
 
 
 
 




برای نبودن که . . .


همیشه لازم نیست راه دوری رفته باشی

میتوانی همین جا

پشت تمـــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی

 



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (46)
 
 

 

 

شبي از پشت يک تنهايي غمناک و باراني تو را با لهجه ي گلهاي نيلوفر صدا کردم.تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهايت دعا کردم!
پس از يک جستجوي نقره اي در کوچه هاي ابي احساس تو را از بين گلهايي که در تنهاييم روييد با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ ابي ترين موج تمناي دلم گفتي :
( دلم حيران و سرگردان چشماييست رويايي و من تنها براي ديدن زيبايي ان چشم تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها کردم!)
همين بود اخرين حرفت.....
و من بعد از عبور تلخ و غمگين نگاهت حريم چشمهايم را به روي اشکي از جنس غرور ساکت و نلرنجي خورشيد وا کردم.
نمي دانم چرا رفتي؟ نمي دانم چرا ؟ شايد خطا کردم! و تو بي انکه فکر غربت چشمان من باشي!!!! ؟! نمي دانم چرا؟ تا کي؟ براي چه؟
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد.... و بعد از رفتنت يک قلب دريايي ترک برداشت.....و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاکستري گم شد...
و بعد از رفتنت گنجشکي که هر روز از کنار پنجره با مهربوني دانه بر ميداشت!! تمام بالهايش غرق در اندوه غربت شد....وبعد از رفتنت انگار کسي حس کرد که من بي تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت!!!
ناگهان کسي حس کرد که من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد....و بعد از رفتنت درياچه بغض کرد.کسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد!!!!!
هنوز اشفته ي چشمان زيباي توام
دپببين که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد؟ ؟؟؟
کسي از پشت قاب پنجره ارام و زيبا گفت:(تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو:)
در راه انتخاب او خطا کردم و من در حالتي مابين اشک و ترديد وحسرت کنار انتظاري که بدون پاسخ و سرد است!!! و من در اوج پاييزي ترين ويراني يک دل ميان غصه اي از جنس بغض کوچک يک ابر... نمي دانم چرا؟؟؟؟
 شايد به رسم و عادت و پروانگي مان باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ ارزوهايش دعا کردم!



 
جمعه 7 بهمن 1390,
  •  
:: 13:4 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (0)
 


روزي كه عشق وارد خانه قلبم شد او را نشناختم، مدتي طول كشيد تا با او آشنا شدم ، از او خوشم آمده بود ، خواستم به او بگويم براي هميشه در خانه قلب من بمان اما قبل از اين كه من به او بگويم ، به من گفت آمده ام براي هميشه اينجا بمانم.


----------------------------------------------------------------------

عشق شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.


----------------------------------------------------------------------

ميدوني سخت ترين روز چه روزيه ؟؟؟ روزي كه قلبهايي كه در كنار هم براي هم مي تپيدن از هم جدا بشن .دلهايي كه محرم هم بودن محرم دل كس ديگري بشن

----------------------------------------------------------------------

به او بگویید دوستش دارم با صدایی آهسته
آهسته تر از صدای بال پروانه ها
به او بگویید دوستش دارم با صدایی بلند
بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشق
به او بگویید دوستش دارم با هیچ صدایی
چون فریاد دوستت دارم
نیاز به صدای بلند یا کوتاه ندارد
فریاد دوستت دارم را
می توان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند
پس بگذار بدون هیچ شرمی بگویم
دوستت دارم



 
یک شنبه 26 تير 1390,
  •  
:: 7:11 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (14)
 
 

 

فرقـی نمـی کند

بگویم و بدانـی …!

یا …

نگویم و بدانـی..!

فاصله دورت نمی کند …!!!

در خوب ترین جای جهان جا داری …!

جایـی که دست هیچ کسی به تو نمـی رسد.:

دلــــــــــــــم…..!!!

 

---------------------------------

 

باید ببینمت !

چرا که روی نوار قلبی ام

پیوسته نام تو بود

و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام

تو را تجویز کرده است . . .

 

-----------------------------

دلم را نشکن

نمیخوام زخمی شی

چون تو توشی

 

---------------------------

 

حالا کــه بــه جای دلبستن ،‌یخ بسته ام! آهای!!روی احساسم پا نگذاریــد.لیز می‌‌خوریــد



 
یک شنبه 26 تير 1390,
  •  
:: 7:11 ::  نويسنده : یونس ملاحی
نظرات (2)
 

هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو

دلی را به دریا زدم

که از آب

واهمه داشت

---------------------

مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشی
بند نمی اید
دوست داشتن ات

 

---------------

 

اینبار تو نوازشم کن

نـــــــــترس

تنهاییم واگیر ندارد

 



 
یک شنبه 26 تير 1390,
  •  
نويسنده :امیربندری
نظرات (1)

[+] نوشته شده توسط امیربندری در 13:43 | |



صفحه قبل 1 صفحه بعد